سکوت بارانی

سکوت باران پر از فریاد است واین فریادرافقط بعضی ازمردم می شنوند

نمی دانی....نمیدانند.........

نـــه نمیــــدانــــی!


هیـــــچ کـــس نمـی دانــــد


پشتــــــــ ایـن چهــــره ی آرام،


در دلــــــــــم چــه مـی گـذرد!


نـــه نمیــــدانــــی!


هیـــــچ کـــس نمـی دانــــد


ایـــن آرامــش ظــاهــر و ایــن دلنــا آرام


چقــــدر خستـــــــه ام میـــکنــد…!

+ نوشته شده در دو شنبه 30 تير 1393برچسب:,ساعت 7:21 توسط دالیا |

بعضی وقت ها....

 
بعضی وقت ها دوست دارم وقتی بغضم میگیره....

خدابیاد و اشکهامو پاک کنه

دستمو بگیره و بگه....:

ادمها اذیتت میکنن...؟؟!!

بیا بریم پیش خودم....
+ نوشته شده در دو شنبه 30 تير 1393برچسب:,ساعت 7:19 توسط دالیا |

غریق نجات....

 
اینطور نمیشود

باید یک غریق نجات همیشه همراهم باشد

غــرق در فـکرت شدن اصلا دست خودمــ نیست.....
+ نوشته شده در دو شنبه 30 تير 1393برچسب:,ساعت 7:1 توسط دالیا |

باتو بوده ام....

 
با تو بوده ام

همیشه و در همه جا

با تو نفس کشیده ام

با چشمان تو دیده ام

مرا از تو گریزی نیست

چنانکه جسم را از روح

زمین را از آسمان

درخت را از آفتاب

تو دلیل من برای حیات بودی و هستی

و چنان با این دلیل زیسته ام

که باور کرده ام

علت بودن من تو هستی
 
+ نوشته شده در دو شنبه 30 تير 1393برچسب:,ساعت 6:57 توسط دالیا |

دودلی هایت...

 
 وقتی دودلی هایت را می بینم

گفتن ” دوستت دارم ” هایت

فقط تنهاترم می کند.
 
+ نوشته شده در دو شنبه 30 تير 1393برچسب:,ساعت 6:43 توسط دالیا |

چه بدهکارم....

 
و چه بدهکارم من به خودم، به ایمانم، به روحم

بابت تمام "دوستت دارم "هایی که نگفتم

و بلعیدمشان تا ثابت کنم روشنفکرم

تا بگویم منطقی هستم

و نبودم
+ نوشته شده در دو شنبه 30 تير 1393برچسب:,ساعت 6:40 توسط دالیا |

قیصر امین پور....

"کودکی هایم اتاقی ساده بود
قصه ای ، دور اجاقی ساده بود

شب که می شد نقش ها جان می گرفت
روی سقف ما که طاقی ساده بود

می شدم پروانه ، خوابم می پرید
خواب هایم اتفاقی ساده بود

زنده گی دستی پر از پوچی نبود
بازی ما جفت و طاقی ساده بود

قهر می کردم به شوق آشتی
عشق هایم اشتیاقی ساده بود

ساده بودن عادتی مشکل نبود
سختی نان بود و باقی ساده بود"

قیصر امین پور


+ نوشته شده در دو شنبه 23 تير 1393برچسب:,ساعت 21:24 توسط دالیا |

خاطرات.....

1485 خـاطـرات

 

 

 

یکی از خوشبختی های ریز ریز اینه که

 

غرق خاطراتت بشی و

 

وقتی به خودت میای

 

می بینی یه لبخند روی لب هات نشسته!

+ نوشته شده در چهار شنبه 18 تير 1393برچسب:,ساعت 15:37 توسط دالیا |

دستانت را به من بده.....

36456 دستــانت را به من بــده!

 

 

 

دستان عشقت که در دستت باشد

 

تمام دنیا در دستان توست…

+ نوشته شده در چهار شنبه 18 تير 1393برچسب:,ساعت 15:16 توسط دالیا |

مجنون بیا بان گرد بود.....

 

پيش از اين هرچار فصل روزگارم سردبود

شانه هايم بي بهار و شاخه هايم زرد بود

 

پيش از اين در التهاب آباد داروخانه ها

هر چه گشتم درد بود و درد بود و درد بود

 

پيش از اين حتي رديف شعرهاي خسته ام

آتش و خاكستر و دود و غبار وگرد بود

 

آه از آن شبها كه تنها كوچه گرد شهرتان

بي كسي گمنام ، رسوايي جنون پرورد بود

 

از خدا پنهان نمي ماند ، چه پنهان از شما

مثل زن ها گريه سرمي كرد ، يعني مردبود

 

زندگي انروز تا آنجا كه يادم مانده است

مثل تا اينجاي شعرم بي فروغ و سردبود

**

ناگهان امِا يكي همرنگ من درمن شكفت

شاد و شيدا عين گلهاي بهارآورد بود

 

مثل شب ، مثل شبيخون ، مثل رؤيايي كه گاه

در شبان بي چراغم شعله مي گسترد بود

 

ديدم آن ليلاي شورانگيز صحرا زاد را

تازه مي فهم چرا مجنون بيابانگرد بود
+ نوشته شده در شنبه 7 تير 1393برچسب:,ساعت 16:25 توسط دالیا |

گریه ام میگیرد.....

 

گهگاهی که دلم می گیرد


با خودم می گویم

به کجا باید رفت ؟

به که باید پیوست ؟

به که باید دل بست ؟

به دیاری که پر از دیوار است !

به امینی که امانت خوار است !

یا به افسانه ی دوست ؟

گریه ام می گیرد ...

+ نوشته شده در شنبه 7 تير 1393برچسب:,ساعت 16:24 توسط دالیا |

نفهمی.....



تـــــو مـــــرا نـادیــــده بـگـیــــر . . .


و مــــــــن


بـدنـــم روز بـــه روز کـبـــــودتـر مـی شــــود . . .


از بــــــس . . .


خــــودم را مـی زنـــــم ،


بـــــه نـفـهـمـــی . . . !!!
+ نوشته شده در شنبه 7 تير 1393برچسب:,ساعت 16:23 توسط دالیا |

سختی تنهایی.....

سخـــــــــتــی تــنهــایی را وقتـــــی فــــهمیـــدم


کــ ــه دیــدم مترسکـــــ


بـه کــلاغ میــ ــگویــد:


هرچــقدر دوستـــ ــ داری نوکــ بزن


فقـــط تنهــام نــذار!! 

 

+ نوشته شده در شنبه 7 تير 1393برچسب:,ساعت 16:22 توسط دالیا |

اینده....

 

شکـــ نکـــــن !

 

آیــ●ــنده اے خوـاهــم ساختــــ کــه

 

گذشتـــه ام جلویش زآنــو بـــزند !

 

قـــرآر نیستــــ مـــن هـــم دلِ کَسِ دیگـــری را بسوزانـَــم !

 

برعکـــس کســے را کــه وارد زندگـــیم میشود

 

آنقـــــدر خــــوشـــبـ ♥ــتـــــ میکنــم کـــه

 

بـــه هر روزے کـــه جاے " او " نیستــــے

 

بـــه خودتـــــ لعنتـــــ بفرستــــے!
+ نوشته شده در شنبه 7 تير 1393برچسب:,ساعت 16:20 توسط دالیا |

ابهت بی پایانش....

سکوت …

و دیگر هیچ نمی گویم …!

که این بزرگترین اعتراض دل من است

به تو …

سکوت را دوست دارم

به خاطر ابهت بی پایانش …

+ نوشته شده در شنبه 31 خرداد 1393برچسب:,ساعت 19:43 توسط دالیا |

خدارا میگویم....

برای نمایش بزرگترین اندازه كلیك كنید







دوستش دارم بزرگیش را ، سکوتش را ، عظمتش را ، اُبهتش را ،

تنهاییش را ، حکمتش را ، صبرش را ، و بودنش عادتیست مثل نفس کشیدن !

خدا را میگویم …

+ نوشته شده در شنبه 31 خرداد 1393برچسب:,ساعت 19:42 توسط دالیا |

برو ادامه....

خواهش میکنم برید ادامه مطلب

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

خواهش میکنمگریه


ادامه مطلب
+ نوشته شده در چهار شنبه 28 خرداد 1393برچسب:,ساعت 18:12 توسط دالیا |

تنها .....

خدایا

آنکه در تنهاترین تنهاییم تنهای تنهایم گذاشت

خواهشی دارم تو در تنهاترین تنهاییش تنهای تنهایش نذار

 


+ نوشته شده در پنج شنبه 22 خرداد 1393برچسب:,ساعت 20:56 توسط دالیا |

رد پای تو....

آب نریختم که برگردی

آب ریختم تا پاک شود...

 هر چه رد پای توست از زندگی ام


+ نوشته شده در پنج شنبه 22 خرداد 1393برچسب:,ساعت 20:53 توسط دالیا |

چه کسی میداند.....

چه کسی می داند که تو در پیله ی تنهایی خود تنهایی


چه کسی می داند که تو در حسرت یک روزنه در فردایی


پیله ات را بگشای تو به اندازه ی پروانه شدن زیبایی

 

+ نوشته شده در پنج شنبه 22 خرداد 1393برچسب:,ساعت 20:45 توسط دالیا |

دلتنگ......

کفش هم که تنگ باشد...



زخــــمی مـی کند



وای به حال دل تنگ.


+ نوشته شده در پنج شنبه 22 خرداد 1393برچسب:,ساعت 20:43 توسط دالیا |

حس خوبیه....

حس خوبیه

به خودت میای میبینی به کسی که رهات کرده و بدجور بهت ظلم کرده دیگه نه نیازی داری نه

احساسی ولی اون داره از بی تو بودن
میمیره
!



+ نوشته شده در پنج شنبه 22 خرداد 1393برچسب:,ساعت 20:40 توسط دالیا |

به سلامت......

مغرور و خودشیفته نیستم


ولی یاد گرفتم که تو زندگیم


منت احدی رو نکشم


خداحافظ تو فرهنگ لغت من جوابش فقط یه کلمه است


"به سلامت"


همین....!!!


+ نوشته شده در پنج شنبه 22 خرداد 1393برچسب:,ساعت 20:37 توسط دالیا |

بمان....

فقط بمان و سکوت کن!


تو را قسم به فرشتگان، به خدا...


بمان!


همین یک روز را ...


همین یک لحظه...


همین یک آه...


بمان!


بگذار زندگیم رنگ آرامش بگیرد...


بگذار روزهایم آبی شود...


بگذار اشک هایم برای بودنت ریخته شود...


بمان!


بمان که واژه هایم تو را طلب می کنند...


بمان که کلماتم تشنه تو هستند...


بمان!


فقط بمان با من


فقط یک دقیقه..



+ نوشته شده در پنج شنبه 22 خرداد 1393برچسب:,ساعت 20:29 توسط دالیا |

درد ودرمان....

میگن درد رو از هر طرف بخونــی میشــه درد...

ولــی درمان رو از آخر بخــونی میــشه نامـــرد...

مواظــب باش واسه دردت به هــر درمانـــی تن ندی ...!!!



+ نوشته شده در پنج شنبه 22 خرداد 1393برچسب:,ساعت 20:24 توسط دالیا |

فاصله مناسب.....

شهر از بالا زیباست

و آدم ها از دور جذاب

فاصله مناسب رو حفظ کنیم

تا دوست داشتنی بمونیم.....!


+ نوشته شده در پنج شنبه 22 خرداد 1393برچسب:,ساعت 19:21 توسط دالیا |

تکیه کن....

 

تکیه کن...

اما به شانه های کسی که

گر خوابت برد سرت را روی زمین نگذارد

ا

+ نوشته شده در پنج شنبه 22 خرداد 1393برچسب:,ساعت 19:12 توسط دالیا |

اشک جیست؟....

اشـــــــک چیــــست ؟

1 % آب

99% احســاس ...

+ نوشته شده در پنج شنبه 22 خرداد 1393برچسب:,ساعت 19:10 توسط دالیا |

متوجه شدی؟....

لیوان از کابینت بردار

حالا بندازش زمین

شکست؟

اره!

حالا ازش معذرت خواهی کن

ببخشید لیوان که شکوندمت

مثل روز اولش شد؟

نه...!!

متوجه شدی؟


+ نوشته شده در پنج شنبه 22 خرداد 1393برچسب:,ساعت 19:8 توسط دالیا |

به کدامین گناه؟...

 

هنگامیکه دل کسی را شکستی ...

صدای شکستنش را به خاطر بسپار .....
.
.
تا هنگامیکه دلت را شکستند ,
.
رو به آسمان فریاد نزنی :

" خــــــــــــــــــــــــــدایا به کدامین گناه !!!!

+ نوشته شده در پنج شنبه 22 خرداد 1393برچسب:,ساعت 19:5 توسط دالیا |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 7 صفحه بعد