سکوت بارانی

سکوت باران پر از فریاد است واین فریادرافقط بعضی ازمردم می شنوند

کاش دستان خدا پیدا بود..

 


کاش دستان خدا پیدا بود ...

تا در آن وقت که بی حوصله و تنهایی ...

و دلت از غم دنیا مملو ....

بزنی تکیه بر آن ...

و بخندی به همه رنج جهان ...
 
+ نوشته شده در پنج شنبه 17 مهر 1393برچسب:,ساعت 17:16 توسط دالیا |

یه جیغ بزنم...

 
بـَعــضـے اوقـآتـــ اوטּــقـَבر

בِلــَم اَز בُنیـــآ پـُرـهـ کــہ

בِلــَم مے פֿـوآב یـہ جیـــــغ بــزَטּـَمــــو

بـــہ یـــکے بگــَــم

פֿــَـفــہ شــــو
+ نوشته شده در پنج شنبه 17 مهر 1393برچسب:,ساعت 16:25 توسط دالیا |

کوچه بن بست کناری

عاشقم،

اهل همین کوچه ی بن بست کـناری

که تو از پنجره اش پای به قلب من ِ دیوانه نهادی

تو کجا ؟ کوچه کجا ؟ پنجره ی باز کجا ؟

من کجا ؟ عشق کجا ؟ طاقتِ آغاز کجا ؟

تو به لبخند و نگاهی

منِ دلداده به آهی

بنشستیم.

تو در قلب و

منِ خسته به چاهی

گُنه از کیست ؟

از آن پنجره ی باز ؟

از آن لحظه ی آغاز ؟

از آن چشم ِ گنه کار ؟

از آن لحظه ی دیدار ؟

کاش می شد گُنهِ پنجره و لحظه و چشمت،

همه بر دوش بگیرم

جای آن یک شب مهتاب،

تو را تنگ در آغوش بگیرم.
عکس پسر - خوش تیپ
+ نوشته شده در پنج شنبه 17 مهر 1393برچسب:,ساعت 16:13 توسط دالیا |

...

سر میز شام یادت که می آفتم

بغض میکنم .

اشک در چشمانم حلقه میزند

با تعجب نگاهم میکنند

لبخندی میزنم و میگویم . چقدر داغ بود

Avazak_ir-Boy121.jpg

+ نوشته شده در یک شنبه 6 مهر 1393برچسب:,ساعت 22:13 توسط دالیا |

مرده شور ......

درقبرستان بودم که دیدم مردی

گریه کنان بود.گفتم مشکلت چیست؟؟

اوگفت:30سال است

که مرده شورم.امروز جسدجوانی را آوردند

که اعدامش کرده بودند....داشتم

باتیغ خال کوبی هایش را می تراشیدم

که سینه اش رادیدم که نوشته بود:

مرده شور.........

آروم بشور؛این تن پراز خاطرست!!!

Avazak_ir-Boy116.jpg

+ نوشته شده در شنبه 5 مهر 1393برچسب:,ساعت 19:59 توسط دالیا |

قانعم...

ﻗﺎﻧﻌﻢ...!

ﺍﻭ ﻗﺴﻤﺖ ﻣﻦ ﻧﺒﻮﺩ …!

ﻣﺎﻝ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻮﺩ …!

ﻗﺮﺑوﻥ ﺩل خودم ﻛﻪ ﻣﺎﻝ ﻣﺮﺩﻡ ﺧﻮﺭ ﻧﻴﺴﺖ !

Avazak_ir-Boy105.jpg

+ نوشته شده در شنبه 5 مهر 1393برچسب:,ساعت 19:50 توسط دالیا |

اغوشت رابه من میدهی.....


خــٌــدایــــــا !!


آغوشـَــت را اِمشب به من میدَهـــــی ؟


برای گفتن !


چیــــزی نـَــدارم ..امـــا برای شنفتن ِ حرفهـــــای تو ؛


گوش بسیــــــار . . .


می شـَــود من بغـــض کنــَــم ؟


تو بگـــویی :


مگر خدایت نباشــَــد که تو اینگــــونــه بغض کنــــی . . . ؟


می شود مـَــن بگویـــَــم “خـدایـــــا”


تو بگـــویی :جان ِ دلـــم . . . !


می شـــود بیـــایی ؟


تمنــــا میکنـــَـم

 

+ نوشته شده در دو شنبه 17 شهريور 1393برچسب:,ساعت 1:9 توسط |

شهریار...

%آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟


بی وفا بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا؟


نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی


سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا؟


عمر مارا مهلت امروز و فردای تونیست


من که یک امروز مهمان توام فردا چرا؟


نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم


دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا؟


وه که با این عمرهای کوته بی اعتبار


این همه غافل شدن از چو منی شیدا چرا؟


آسمان چون جمع مشتاقان پریشان میکند


درشگفتم من نمی پاشد زهم دنیا چرا؟


شهریارا بی حبیب خود نمی کردی سفر


راه عشق است این یکی بی مونس و تنها چرا؟

 

“شهریار”

+ نوشته شده در یک شنبه 16 شهريور 1393برچسب:,ساعت 1:55 توسط دالیا |

از خودم میپرسم...

%هر روز از خودم میپرسم؟

و من هر روز از خودم میپرسم؟!!

 

اینها که میگویند نوشته هایم زیباست !…

 

اگر ..

 

چشمهای تـــــــو را می دیدند !

 

چه می گفتند !!؟؟

+ نوشته شده در یک شنبه 16 شهريور 1393برچسب:,ساعت 1:25 توسط دالیا |

خانه ی ما اینجاست...

%مي‌نويسم ای يار خانه‌ی ما اينجاست

من دلم می‌خواهد خانه‌ای داشته باشم پر دوست،

 

کنج هر دیوارش دوست‌هایم بنشینند آرام گل بگو گل بشنو…؛

 

هر کسی می‌خواهد وارد خانه پر عشق و صفایم گردد

 

یک سبد بوی گل سرخ به من هدیه کند.

 

شرط وارد گشتن شست و شوی دل‌هاست

 

شرط آن داشتن یک دل بی رنگ و ریاست

 

بر درش برگ گلی می‌کوبم روی آن با قلم سبز بهار

 

می‌نویسم ای یار خانه‌ی ما اینجاست

 

تا که سهراب نپرسد دیگر ” خانه دوست کجاست؟ ”

 

+ نوشته شده در جمعه 14 شهريور 1393برچسب:,ساعت 21:42 توسط دالیا |

غصه هایم......

تمام غصه هایی را که برایت خوردم بالا میاورم...

طعم بیهودگی میداد!..
+ نوشته شده در دو شنبه 13 مرداد 1393برچسب:,ساعت 14:25 توسط دالیا |

برای همه ی وقت هایی که.....

 
برای همه وقت هایی که مرا به خنده واداشتی.برای همه وقت هایی که به حرف هایم گوش دادی.
 
برای همه وقت هایی که به من جرات و شهامت دادی.برای همه وقت هایی که مرا در آغوش گرفتی
 
.برای همه وقت هایی که با من شریک شدی.برای همه وقت هایی که خواستی در کنارم باشی
 
.برای همه وقت هایی که به من اعتماد کردی.برای همه وقت هایی که مرا تحسین کردی.
 
برای همه وقت هایی که باعث راحتی و آسایش من بودی.
 
برای همه وقت هایی که گفتی "دوستت دارم"برای همه وقت هایی که در فکر من بودی.
 
برای همه وقت هایی که دلتنگم بودی.برای همه وقت هایی که به من دلداری دادی.
 
برای همه وقت هایی که در چشمانم نگریستی و صدای قلبم را شنیدی.
 
به خاطر همه ی این ها هیچ وقت فراموش نکن که :لبخند من به تو یعنی
 
 
" عاشقانه دوستت می دارم "آغوش من همیشه برای تو باز است.
 
همیشه برای گوش دادن به حرفهایت آمادگی دارم.همیشه پشتیبانت هستم.
 
من مثل کتابی گشوده برایت خواهم بود.فقط کافی است چیزی از من بخواهی ,
 
بلافاصله از آن تو خواهد شد.می خواهم اوقاتم را در کنار تو باشم.
 
من کاملا به تو اطمینان دارم و تو نفس من هستی.در دنیا تو از هرکسی برایم مهم تر هستی.
 
همیشه دوستت دارم چه به زبان بیاورم چه نیاورم.همین الان در فکر تو هستم.
 
تو همیشه برای من شادی می آوری به خصوص وقتی که لبخند بر لب داری.
 
من همیشه برای تو اینجا هستم و دلم برای تو تنگ است.
 
هر وقت که احتیاج به درد دل داشتی روی من حساب کن.
 
من هنوز در چشمانت گم شده هستم.تو در تمام ضربان های قلبم حضور داری......
 
بعضی وقتا هست،که دوست داری یکی کنارت باشه،
 
محکم بغلت کنهبذاره اشک بریزی تا سبک بشیبعد آروم تو گوشت بگه:دیوونه چته؟!من که باهاتم..
 
+ نوشته شده در دو شنبه 13 مرداد 1393برچسب:,ساعت 14:17 توسط دالیا |

مرد....

 
وقتی مـــــرد با تمام غرورش،

با تمام احساسش،

با تمام دانه های اشکش،

میگوید.. "دلــــم برایت تنگ شده"....

یعـــــنی.. خیلی دوستــــــت دارد....
 
+ نوشته شده در دو شنبه 13 مرداد 1393برچسب:,ساعت 14:10 توسط دالیا |

خواب های نا ارام....

دوســـت دارم دستــــم را بگــــیری و زیرگوشــــم زمزمه کــــنی


کــه پشـــت خوابهـــای نـــا آرام تــو...


چیــــزی بیـــش از نگرانـــی های زنانــــه نـــیســــت...


دستــــت را بگــــیرم و زیرگوشـــت زمزمه کــــنم


کـــه پشـــت نگرانـــی های زنانــــه ی مـــن...


مــــردی ایستــــاده که دیوانـــــه وار دوســـتــــش دارم

+ نوشته شده در دو شنبه 13 مرداد 1393برچسب:,ساعت 14:7 توسط دالیا |

که توهم نیستی....

هیچ چیزی نیست

که مرا

سر شوق بیاورد

جز تو

که تو هم نیستی
+ نوشته شده در یک شنبه 12 مرداد 1393برچسب:,ساعت 22:1 توسط دالیا |

دختری که......

 
سخت است درک کردن دخــــ ـــــتری که....

غــ ـــم هایـــــ ـش را خودش میـــ ــداند و دلش ...

که همه تنـــ ـــــ ـــــها لبــــخـــندهایش را میبینند...

که حســــ ــــــ ـــــرت میـــــخورند بـــخاطر شاد بودنــــ ــــ ـــش ...

بخاطر خنده هایـــــــ ــــــــ ــــش ......

وهیــــــ ـــــــــ ــــــچکس جز همان دختـــــ ـــــر نمیــ ـــداند چقدر تنهاســ ـــــت ...

که چقدر میـــــــــ ـــــــ ـــــترسد ...

از باخـــــــــ ــــــــتن ...

از اعتــــ ــــــ ــــــمادِ بی حاصلش ...

از یـــــ ـــــ ـــــخ زدن احسـ✘ـاس...
+ نوشته شده در یک شنبه 12 مرداد 1393برچسب:,ساعت 21:58 توسط دالیا |

خیالت راحت....

خیالت راحت

من جـز آغوش تو حتـے به دیوار

هم تکیه نمے کنم !
+ نوشته شده در یک شنبه 12 مرداد 1393برچسب:,ساعت 21:42 توسط دالیا |

این جاهای خالی....

ایـن جـا هـاے خـالـے کـه نـبـودنـت را

به رُخـم مـے کـشـنـد

چـه مـے دانـنـد . .

فـرهـادتـــ شـده اَم

و چـه شـب هـا کـه

خـواب ِ شـیـریـنـَت را نـمـے بـیـنـَم . . .
+ نوشته شده در یک شنبه 12 مرداد 1393برچسب:,ساعت 21:36 توسط دالیا |

نازنین....

ای نازنین جواب معمای من تویی

تنها چراغ روشن شبهای من تویی

وفتی دلم گرفت از انبوه ابرها

احساس آفتابی دنیای من تویی........

+ نوشته شده در دو شنبه 6 مرداد 1393برچسب:,ساعت 1:55 توسط دالیا |

سالها نوشتن...

 
ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮدی ﺑﺮاﯾﺖ ﭼﯿﺰی ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ

ﭼﯿﺰی ﻧﻤﯽ ﻧﻮﯾﺴﻢ........ !

ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯾﻢ را ﮐﻪ ﺑﺨﻮاﻧﯽ

ﺑﺮای ﺳـــــــــــﺎل ﻫﺎ از ﺗﻮ ﻧﻮﺷﺘﻦ ﮐﺎﻓﯽ اﺳﺖ
+ نوشته شده در دو شنبه 6 مرداد 1393برچسب:,ساعت 1:53 توسط دالیا |

قلب من....

هر جای این سرزمینی باش !

فقط هر روز خنده هایت را برایم پست کن !

قلب من برای تپیدن

نیاز به انگیزه دارد ........!

+ نوشته شده در دو شنبه 6 مرداد 1393برچسب:,ساعت 1:51 توسط دالیا |

دل که بسوزد.....

 
دل که بسوزد ‎

اشکها می سوزانند و برگونه جاری میشوند‎

دل که بسوزد‎

آه هم می سوزاند از سینه بر میخیزد

دل که بسوزد ‎

به آتش میکشد تمام وجود را ‎
+ نوشته شده در دو شنبه 6 مرداد 1393برچسب:,ساعت 1:45 توسط دالیا |

ناجوانمردی تو.....

 
مرهمی میخواهم برای زخمهای بیشمارم‎

چیزی شبیه فراموشی‎

تاشاید درگذرروزگار

فراموش کنم ‎

جاهای باقیمانده برجانم‎

جای کدامین ناجوانمردی توست
 
+ نوشته شده در دو شنبه 6 مرداد 1393برچسب:,ساعت 1:39 توسط دالیا |

عکس های لعنتی...

 
این عکسهای لعنتی

پوشیده شده اند ازیادتو

لحظه لحظه خاطراتت را زنده میکنند

این عکسهای لعنتی

پرشده اند ازچشمانت، نگاهت

وبازاین احساس لعنتی

چشمانت ،چشمانم را ازاشک پرمیکند

وباهرنگاه دلم برای عطرتنت تنگ ترمی شود

دیوانه می شوم

عکسهارا در دنج ترین پستوی خانه پنهان میکنم

کاش دیگرجایشان را پیدا نکنم

کاش دیگرخاطراتت ازذهنم پاک شود

کاش دیگربه امید آمدنت هرروزچشم به درندوزم

خوب من ،من هنوز منتظرم
 
+ نوشته شده در دو شنبه 6 مرداد 1393برچسب:,ساعت 1:6 توسط دالیا |

دوست داشتن....

 
دوست داشتن یه نفر دیوونگیه، دوست داشته شدن
توسط یه نفر یک هدیه ست
دوست داشتن کسی که دوست داره وظیفست،
اما دوست داشته شدن توسط کسی که دوسش داری زندگیه!
+ نوشته شده در دو شنبه 6 مرداد 1393برچسب:,ساعت 1:3 توسط دالیا |

یه لحظه....

 
هــر وقــت از دستــش ناراحــت شدی

فقط یـه لحظـه

بـه نبودنـش یا نداشتنــش فـــــــکر کـن . . .
+ نوشته شده در دو شنبه 6 مرداد 1393برچسب:,ساعت 1:1 توسط دالیا |

از نوع ساده اش....

ܜܔ شیطان نیستمـ ܜܔ

فرشته همـ نیستمـ

خدا همـ نیستمــ

فقط دخترمـ

از نوعـ ساده اشـ

حوا گونه فکر میـکنمـ ...

فقط به خاطر یکـــــ « سیب » تا کجا باید تــــــــاوان داد؟

+ نوشته شده در دو شنبه 30 تير 1393برچسب:,ساعت 22:42 توسط دالیا |

مقصد.....

 

وَقـتیـــ کِنـــارَمیـــ ـــ ،

جــــایــیـــــ بـَــــرای ِ هیــچ شِتـابـیـــ ـــ نـیستـ ـــ ..

مَقـصَـــــد ،

هَمـــــینـــ حُضـــ ـــور ِ مـَــــن و تـُـــوسـتـــــــ

+ نوشته شده در دو شنبه 30 تير 1393برچسب:,ساعت 22:39 توسط دالیا |

لیاقت....

مــآنــدَن کـِنــآرِ مــَـن | لــیــآقــَـتــــ | مــیخــوآستــــ

نــَه بـَهــآنــِه ... بــُلــَـنـد مـیـگـویــَم ...

بـِـه | دَرکــــــ | کــِه رَفــتــی ...

+ نوشته شده در دو شنبه 30 تير 1393برچسب:,ساعت 22:36 توسط دالیا |

چشم انتظارم....

 

چشم انتظارم


چشم انتظار لحظه ایی که بهم بگی:


سیگار داری؟؟


توی چشمات زل بزنم بگم:


تنهایت گذاشت..؟

+ نوشته شده در دو شنبه 30 تير 1393برچسب:,ساعت 7:24 توسط دالیا |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 7 صفحه بعد